loading...

خان طلا دات کام

خانطلا دات کام پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309 دو ایل دشمن زیاری و بهمئی بطور کامل ساکت نشده و گاه گاهی ایجاد نا آرامی می کردند که این ناآرامی ها گوشه ای از چشم شاه و حاکمان او را به خود جلب کرده بود

خانطلا دات کام

پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309 دو ایل دشمن زیاری و بهمئی بطور کامل ساکت نشده و گاه گاهی ایجاد نا آرامی می کردند که این ناآرامی ها گوشه ای از چشم شاه و حاکمان او را به خود جلب کرده بود و این حاکمان به دنبال بهانه ای بودند تا بتوانند بهمئی را بطور کامل سرکوب و آرام کنند . حادثه از این قرار بوده که اواخر خرداد و شاید اوایل تیر ماه سال 1314 حاکم نظامیان بهبهان و کهگلویه که سرهنگ سید محمد علی قادرپناه نام داشت برای بازدید از مناطق عشایری و نظارت بر امر تحت تاپو تصمیم گرفت به منطقه ثلاث که جز دهدشت می باشد برود
 
به همین منظور از بهبهان دستور داد تا همه ی کلانتران و خوانین بزرگ ایلات منطقه ، در روزی معین در میدان لنده مرکز ثلاث حاضر شوند،
کلانتران و ایلات هر کدام به همراه تعداد زیادی از افراد طایفه خود در روز موعود در محل حضور پیدا کردند . برای استقبال از حاکم نظامی و همراهان مراسم ویژه ای ترتیب داده شد که یکی از بخش های مراسم این بود که هنگام ورود حاکم و همراهانش به ثلاث جلوی پای آنها گاو و گوسفندانی قربانی شود . برای این کار از قبل با قصابی هماهنگی بعمل آمد وبه او یاد دادند هنگام سربریدن گاو شعر زیر را با صدای بلند برای حاکم بخواند « سر ما و سر گاو ،هر دو فدای سر شاه » قصاب بدبخت با دیدن کبکبه و دبدبه ی حاکم و همراهانش و با شلوغی اجتماعی که جمع شده بودند دست پاچه شد و شعر بالا را وارونه خواند  « سر ما و سر شاه ، هر دو فدای سر گاو » افراد و محلیان بخت برگشته به اشتباه قصاب خندیدند و جمعیت به شوخی کشانده شد ولی حاکم متوجه اشتباه قصاب نشده بود وقتی حاکم دلیل خنده ی مردم را پرسید و از ماجرا آگاه شد دستور داد تا سخت قصاب و پوزخند زنندگان بخت برگشته را شکنجه دهند و همین عامل باعث شد که شاه اقدامات مهدی خان کلانتر دشمن زیاری و خداکرم خان کلانتر بهمئی که پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309ساکت نشده بودند را تلافی کند
بنابراین عمل قصاب را برگردن این دو کلانتر انداخته و آنها را مقصر کرد. به دنبال مقصر نمودن کلانترها حاکم دستور داد که مهدی خان را به پشت خداکرم خان و پس از آن خداکرم خان را به پشت مهدی خان سوار کنند و در حضور همه ی سران طوایف و ایلات و در ملاء عام بچرخانند و شلاق بزنند . سپس دست بسته آنها را روانه ی زندان سالخو بهبهان کرد . مدتی از وضع رقت انگیزی که آنها در پادگان بهبهان بودند گذشت خداکرم خان به ایل خود پیغامی داد تا آنها به گونه ای او را از زندان نجات دهند .
سپس طی جلسه ی فور ی شخصی به نام کای صفر فرزند خداداد به همراه عده ای از افراد شجاع بهمئی شبانه نقبی در زیر زندان حفر کردند و خان را فراری دادند . خبر فرار خان به گوش سرهنگ محمد علی قادر پناه رسید
سرهنگ برای یافتن خداکرم خان دستور داد تا خانه های بهبهانی که با بهمئی ها ارتباط داشتند تفتیش کنند و عده ای چریک محلی را هم برای تعقیب او به طرف اقامتگاه ایل بهمئی فرستاد . اما این امر مثمر ثمر واقع نشد . زیرا خان به منطقه ی صیدون و قلعه ی علاء و ارتفاعات کوه منگشت رفته بود .

www.khantela.com

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایت خانطلا دات کام به فرهنگ و تمدن ایل بهمئی می پردازد.
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 53
  • بازدید امروز : 48
  • باردید دیروز : 73
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 31
  • بازدید هفته : 774
  • بازدید ماه : 2,314
  • بازدید سال : 16,628
  • بازدید کلی : 150,380