بهمئی ها در فارسنامه ناصری
خانطلا دات کام
منطقه ی کُهْگیلویه با مساحتی نزدیک به ۱۵۵۰۰ کیلومتر مربع در جنوب ایران و میان رشته کوه های زاگرس قرار گرفته است. کهگیلویه منطقه ی کوهستانی است که از شرق با سرزمین تُرکهای قشقایی در استان فارس ، از شمال غرب و غرب با سرزمین بختیاری و استانهای اصفهان و خوزستان و از جنوب با شهرستان دیلم در استان بوشهر(که خود زمانی جزء فرمانداری کل کهگیلویه بود) همسایه است.
این وضعیت کوهستانی و صعب العبور بودن جغرافیای منطقه و همسایه بودن با دو ایل از قوی ترین ایل های ایران (قشقایی و بختیاری) باعث گردیده که این منطقه تا سالهای سال ارتباط چندانی با سایر نقاط کشور نداشته باشد. تا سالهای دهه ۴۰ شمسی در واقع بجز برخی از رؤسای ایل ها ، افراد عادی امکان و فرصت چندانی برای داشتن ارتباط با شهرهای بزرگ همچون شیراز ، اهواز و اصفهان نداشتند. هم اکنون وضعیت راههای ارتباطی منطقه بهتر از گذشته می باشد ، هرچند که با وضعیت قابل قبول فاصله دارد.
هم اکنون منطقه کهگیلویه به سرزمین های ایلات شش گانه معروف می باشد؛ این ایل ها شامل: بهمئی، طیبی، بویراحمد، چُرام، دِشْمِن زیاری و باوی می باشند. هر چند در گذشته تعداد ایلات و طوایف کهگیلویه بیش از این بوده است؛ بعنوان مثال طوایف یوسفی و نویی در گذشته دارای ساختار مستقل ایلیاتی بوده اند امّا به دلیل زد و خورد و پراکندگی از نظر ساختار عشایری کوچک شده و جزو شاخه های وابسته به ایلات بهمئی و بویراحمد قرار گرفته اند.
از سوی دیگر تعدادی از ایلات و طوایف منطقه به دلیل تقسیمات کشوری در استان خوزستان ساکن هستند و همین موضوع هم باعث به وجود آمدن ارتباطات اقتصادی و اجتماعی گسترده با استان خوزستان بویژه شهرهای بهبهان ، باغملک و رامهرمز مخصوصاً در میان ایل های بهمئی، طیبی و بویراحمد گرمسیر شده است.
تا قبل از اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۱ نظام زندگی در منطقه کهگیلویه مبتنی بر ساختار سنتی عشایر (نظام کوچ ، دامداری و حاکمیت خوانین) بوده است. ولی پس از اصلاحات ارضی بتدریج شیوه زندگی یکجا نشینی رواج یافت و دامداری کم رنگ شده و کشاورزی پررنگ تر از گذشته گردید. ساکنین منطقه از قوم لر می باشند و زبان گفتاری هم لری کهگیلویه ای با لهجه های بهمئی، طیبی و بویراحمدی است که بسیار به زبان فارسی نزدیک می باشد.
منطقه کهگیلویه دارای قدمت تاریخی از زمان حکومت عیلامیها می باشد که خود نشان دهنده استعداد غنی جغرافیایی منطقه کهگیلویه برای سکونت بشر و رشد و شکوفایی تمدن است. پس از ورود آریایی ها به فلات ایران و ساکن شدن شاخه پارسی آن در جنوب ایران ، منطقه کهگیلویه هم زیرمجموعه ساتراپ (استان) پارس هخامنشی قرار گرفت. جدا از هرگونه تعصّب و جانبداری باید گفت ساکنین کهگیلویه دارای روح آزاده، شجاع و صادق ایلیاتی بوده اند و هنوز هم نمونه یک انسان شریف می باشند. کهگیلویه، تاریخ و گذشته پر افتخار و پاکی دارد. از زمانی که در مقابل سپاه اسکندر مقدونی به فرماندهی آریوبرزن ایستاد و تا قرن حاضر که در برابر زورگویی های رضاشاه قلدر مقاومت کرد و تا حضور در مقابل قوای مهاجم صدام بعثی که بیشترین آمار ایثارگری را در کل کشور به نسبت جمعیت داشته است.
میرزا حسن فسایی در کتاب معروف و معتبر فارسنامه ناصری که به فرمان ناصرالدین شاه قاجار (نزدیک به ۱۵۰ سال پیش) نوشته شده و تدوین آن در حدود یازده سال زمان برده است، اطلاعات ارزنده ای را درباره ایلات و طوایف کهگیلویه بیان می نماید. امّا با توجه به حجم بالای مطالب ارائه شده در کتاب فارسنامه ناصری، بهمئی دات کام در این مجالْ بیشترِ توجه خود را بر روی ایلات لیراوی کوه معطوف خواهد نمود. فسایی در کتاب خویش این گونه به معرفی بلوک کهگیلویه می پردازد:
از نظر جغرافیایی، نواحی کهگیلویه را بر دو قسمت نموده اند، بخش شرقی و شمالی آن، که پشتکوه نامیده می شود و بخش غربی و جنوبی آن، که زیرکوه نامیده می شود. پشتکوه در اصل سه ناحیه بود: بلاد شاپور ، تل خسروی و ناحیه رون. بخش زیرکوه پنج ناحیه بود:
- ناحیه لیراوی
- ناحیه حومه ارجان
- ناحیه زیدون
- ناحیه باشت
- ناحیه کوهمره
فسایی در ادامه می نویسد: در زمان آبادیِ شهر ارجان، توابع آنرا یعنی تمامی کوه گیلویه را بر ۸ ناحیه قسمت بود و بعد از خرابی آن و آبادی بلده بهبهان، ایلات لر کوه گیلویه اسامی کوهستان را تصاحب کرده، نامی تازه بر آن گذاشته اند. جماعت صحرانشین کوه گردِ فارسی زبان را “لُر” می گویند و لر در مملکت فارس دو قسم است: یکی لرِ مَمَسَنی و دیگری لرِ کوه گیلویه که بر سه ایل قسمت شده اند و مردمان هر طایفه جز کلانتر و بزرگ خود را نخواهند و در اطاعت دیگری در نیایند.
نویسنده فارسنامه ناصری ایل هایی که در کهگیلویه ساکن هستند را شامل سه ایل آقاجری، باوی و جاکی بیان می دارد. فسایی می نویسد:
اول ایل آقاجری است و آنها را از چندین طایفه ترک و تاجیک و لر انتخاب کرده و همه را آقاجری گویند و شماره خانه های آنها در قدیم از سه چهار پنج هزار می گذشت و اکنون نزدیک به ۸۰۰ خانوار می شوند و بر چندین تیره قسمت می شوند: افشار، بگدلی، تیلکو، جامه بزرگی، جغتایی، داودی، شعری، قره باغی و گشتیل و لُرزبان و تمامی آقاجری در تابستان و زمستان از اکناف حومه بهبهان که گرمسیری سخت است بیرون نروند. در زمستان در چادرهای سیاهِ بیابانی توقف کنند و در تابستان در کناره های رودخانه کُردستانِ بهبهان و رودخانه خیرآبادِ بهبهان، خانه ها را از شاخ و برگ بید ساخته و منزل نمایند و مال و دیوان خود را از مواشی گاو و گوسفند و گاومیش دهند و در کنار ماهور و تلال حمه زراعت دیمی نمایند.
دویُم ایل باوی بود و از نواحی اهواز به ناحیه باشت و کوهمره کوه گیلویه آمده اند و شمار خانه های باوی که صحرانشین اند از ۱۵۰۰ بگذرد و بر چندین تیره قسمت شده اند مانند: علیشاهی، گشین، قلعه ای(عمله)، برآفتابی و موسائی. زبان این تیره ها همه مانند زبان سایر لرها می باشد.
سیم از ایلات لرهای کوه گیلویه ایل جاکی است و این ایل دو قسمت گشته: یکی را لیراوی و دیگری را چهاربنیچه گویند و بنیچه جمعی را گویند که بر املاک و مردمان پیشه کار بندند و چهاربنیچه چهار ایل باشند: بویراحمد و چُرام و دِشْمِن زیاری و نوئی
امّا لیراوی بر دو قسم شده یکی را لیراوی دشت که در دهات ناحیه لیراوی مسکن دارند و دیگری لیراوی کوه که بر چهار ایل قسمت گشته است: بهمئی و شیرعلی و طیبی و یوسفی و ایل شهروئی شاخه ای از ایل شیرعلی است.
ایل بهمئی: ایل بهمئی بر دو قسمت شده: احمدی و مُحْمَدی به ضم میم و سکون حاء و فتح میم. خوانین بهمئی از مُحْمَدی است و این دو قسمت از بهمئی بر چندین تیره گشته اند: بوالعباسی، بُناری، بیژنی، جلیلی (جلالی)، خلیلی، رودتلخی، علاءالدینی، عمله، کلاه کج، کماهی (کمایی)، مُحْمَدمیسا و نریمیسا. شماره آنها از ۳۰۰۰ خانوار بگذرد و کلانتر آنها از تیره نریمیساست. و ایل بهمئی چندین محل از ناحیه رون را که از جانب شمالی بهبهان است تصاحب کرده به ناحیه بهمئی شهرت یافته است. درازی این ناحیه از کوه غاران تا کوه انجیره ۱۴ فرسخ (تقریباً ۸۸ کیلومتر)، پهنای آن از قلعه اعلی- مشهور به قلعه الله- تا قریه فارتِک ۹ فرسخ (تقریباً ۵۷ کیلومتر) و تمام ناحیه بهمئی کوهستان سردسیر پرچشمه و رودخانه های شیرین گواراست و محل کشت و زرع ندارند و عموم این کوهستان در قدیم باغستان انگور و انجیر دیمی بود و اکنون آثار آنها باقی است و فصل زمستان در نواحی بختیاری و صحرای رام هرمز، قشلاق کنند و معیشت و زندگانی آنها از بلوط و بن و بادام کوهی و گوشت شکار است و مالیات دیوانی را از نتاج اسب و خر و گوسفند و گاو و گاومیش ادا کنند. مردمان بهمئی دلیرند که ۱۰ نفر تفنگ چی بهمئی را با ۱۰۰ نفر تفنگ چی بختیاری برابر گرفته اند و در وقت جنگ برهنه باشندکه چون پاره جامه با گلوله تفنگ در بدن فرو رود زخمش کهنه شود. کلانتر بهمئی ملاقیصر بهمئی بود و بعد از وفات او پسرش ملاعلی شیر بهمئی به منصب کلانتری رسید و بعد از او پسرش خلیل خان بهمئی به منصب کلانتری رسید و بعد از وفات او پسرش جعفرخان کلانتر این ناحیه گشته، تاکنون باقی است.
ناحیه وسیع بهمئی را ۴ قریه آباد بیشتر نباشد:
- دیشموک: ۱۴ فرسخ میانه شمال و مشرق بهبهان است. (تقریباً ۸۸ کیلومتر)
- فارتک: ۱۳ فرسخ میانه شمال و مشرق بهبهان است. (تقریباً ۸۱ کیلومتر)
- قلعه اعلی: ۱۷ فرسخ شمال بهبهان است. (تقریباً ۱۰۶ کیلومتر)
- مُمْبی: ۸ فرسخ شمالی بهبهان است. (تقریباً ۵۰ کیلومتر)
ایل شیرعلی: در زمان قدیم از ۱۰۰۰ خانوار بیشتر بودند و شهرویی تیره ای از شیرعلی است. بعد از وفات میرزا منصورخان والی بهبهان در حدود سال ۱۲۵۶ تمام طایفه شیرعلی و شهرویی از نواحی بهبهان به جانب رامهرمز ، عربستان و شوشتر فرار نمودند. در سال ۱۲۸۲احتشام الدوله اویس میرزا ، تیره های شیرعلی را اطمینان داد و به کهگیلویه بازگردانید و در محل بوالفریس از محال حومه بهبهان منزل داد و مدتی بماندند و بعد از عزل اویس میرزا باز پراکنده اطراف شدند.
ایل طیبی: در شماره نزدیک به ۲۰۰۰ خانوار باشند و بر چندین تیره قسمت شده اند: تاج طیب، تاحسین شاهی، تارضایی، تاغین علی، تاماولی، تامرادی، عالی طیب قنبری، ناصرطیب، کرائی، گیوه چرمی، چارگاهی، تاویسی، سلیمان شهرویی و خواجه دزکی و این جماعت چندین محل از بلادشاپور و ناحیه رَوَن را تصرف کرده و به نام ناحیه طیبی شهرت یافته است و این ناحیه طیبی میانه شمال و مشرق بهبهان است. درازی آن از “سه گنبدان” است تا قلعه رئیس ۸ فرسخ (تقریباً ۵۰ کیلومتر) و پهنای آن از قریه ترو تا اَلمان ۶ فرسخ (تقریباً ۳۸ کیلومتر) و قشلاق زمستانه ایل طیبی در بلادشاپور است و ییلاق آنها از محال رَوَن است. کِشت و زرع آنها در بلادشاپور، گندم و جو پنبه و برنج و کنجد و آبش از رودخانه و چشمه است و قصبه این ناحیه ” لِنده ” است، ۱۰ فرسخ از بلده بهبهان و ۵ فرسخ از قصبه ده دشت دور است. کلانتر این ناحیه در زمان غفران توأمان، کریم خان زند، رشید خان طیبی بود و بعد از وفات او پسرش ابول خان به جای پدر برقرار گردید و بعد از وفات او پسرش محمد خان طیبی به منصب کلانتری رسید و بعد از وفات او حسن علی خان کلانتر طیبی گشته و تاکنون باقی و برقرار است.
ایل یوسفی: از قدیم تا سال ۱۲۵۶ که میرزامنصورخان والی بهبهان وفات یافت ، نزدیک به ۷۰۰ خانه بودند و در حوالی تنگ سروک و تنگ ماغر که ۱۲ فرسخ میانه مغرب و شمال بهبهان است، قشلاق و در نزدیک برم اَلْمان یعنی دریاچه المان که در اصل از ناحیه رون است ییلاق داشتند و چندین سال است که پراکنده اکناف بصره و عربستان گشته اند و ۷۰ تا ۸۰ خانوار دیگر از آنها باقی است و کلانتر آنها جعفرخان یوسفی پسر علیمرادخان یوسفی است و این ناحیه مشتمل بر ۴ قریه خراب است:
- المان: ۴ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۲۵ کیلومتر)
- اوسل: ۳ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۱۹ کیلومتر)
- قلات: ۶ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۳۸ کیلومتر)
- کوف: ۵ فرسخ مشرقی تنگ سَرْوَک است. (تقریباً ۳۱ کیلومتر)
ایل بویراحمد: ناحیه تُل خسروی و چند ناحیه از بلادشاپور و ناحیه رون را متصرف شده است. تمامی آنها به ناحیه بویراحمد مشهور گشته است و این ناحیه میانه شمال و مشرق بهبهان است. بویراحمد نزدیک به ۲۰۰۰ خانوار دارد و تیره های آن بر این قرار است: آقایی ، اولادمیرزاعلی ، تامرادی ، تاس احمدی ، نگین تاجی ، شیخ ممو ، گودرزی ، مشهدی ، عباسی ، سرکوهک ، باتولی ، اردشیری ، باباملکی و باده لونی.
ایل چرام: وسعت آن از قریه بابایاری تا قریه تل گرد و از کوه ساورز تا باغستان گشتاسب است. اسامی تیره های چرام بر این وجه است: بگلر، گشتاسب، کمان کشی، مسیح شاهی، دیلگون، بناری، شیخ گلبار، تارمونی و حسام بهاءالدینی. شمار خانوارهای چرام به ۶۰۰ تا ۷۰۰ نرسد و کلانتر و بزرگ چرام از تیره بگلر است.
ایل دشمن زیاری: دشمن زیاری نام دو طایفه است ، یکی را طایفه دشمن زیاری ممسنی گویند و دیگری را دشمن زیاری کهگیلویه. طایفه کهگیلویه دو قسمت شده است: الیاسی و دیگری گشتاسی و هریک چندین تیره شده اند مانند: شیرمحمدی، سودیناری، بویری، باوردیناری، سلطانی و قلندری.
ایل نویی: اسامی تیره های نوئی از این قرار است: زیلوئی، دلاوری، دره موردی، جلاله، پاپی و زنگنه که مسکن آنها در ۵ قریه کنار رودخانه خرسان است شیخ تیراوگان، شیخ هابیل، محمودشاهی، مهوینی و قصبه و کلانترنشین این ناحیه ” پلی ” است. ۹ فرسخ از بهبهان و یک فرسخ از ده دشت دور است.
همانگونه که می بینیم فسایی در کتاب خود از جنگجویی و شجاعت بهمئی ها سخن می گوید که در آن زمان ده نفر تفنگ چی بهمئی را با صد نفر تفنگ چی بختیاری برابر گرفته اند. در واقع شجاعت و دلیر بودن ویژگی تمام ایلات و طوایف لر بوده است امّا طوایف ایل بهمئی این سلحشوری را به نحو بارزتری در میان خود داشته اند به گونه ای که این امر مورد توجه افرادی چون میرزا حسن فسایی، لایارد انگلیسی و بارون دوبد روسی نیز قرار گرفته است.
نکته دیگری که فسایی ارائه کرده است پراکندگی شدید در میان ایل یوسفی است؛ به گونه ای که یوسفی ها قبل از پراکندگی ۷۰۰ خانوار و پس از آن به ۷۰ خانوار کاهش یافته اند. به عبارت دیگر می توان گفت تقریباً ۹۰% یوسفی ها پراکنده اکناف و به ویژه عراق و عربستان گردیده اند. البته قابل ذکر است که به گفته پیران و بزرگان، یکی از دلایل اصلی این پراکندگی، درگیری میان یوسفی ها و حکام منطقه بهبهان و کهگیلویه در زمان علیمرادخان یوسفی بوده است. سرانجام این پراکندگی موجب کوچک تر شدن ساختار ایل یوسفی گردید، بنحوی که به تدریج جزو طوایف وابسته به بهمئی ها قرار گرفتند. امّا از آنجایی که یوسفی ها و بهمئی ها پسرعموهای یکدیگر بوده و دارای نزدیکی تاریخی، جغرافیایی و نژادی می باشند در نهایت این وابستگی نه تنها به ضرر آنها نگردید بلکه موجب شد یوسفی ها در سایه قدرت بهمئی ها از خطرات و گزندهای احتمالی بعدی در آن دوران پر آشوب نیز در امان بمانند؛ به گونه ای که هم اکنون اصلی ترین و منسجم ترین شاخه های یوسفی در کنار بهمئی ها ساکن می باشند.
نکته دیگر در خصوص وضعیت ایل بویراحمد می باشد؛ فسایی آمار بویراحمدیها را ۲۰۰۰ خانوار و کمتر از بهمئی ها ذکر می کند و این در حالی است که هم اکنون ایل بویراحمد از نظر جمعیت، بزرگتر از ایل بهمئی است. در این خصوص باید توجه داشت که در زمان تألیف کتاب فارسنامه توسط فسایی، نویی ها یک ایل جداگانه بوده و هنوز زیرمجموعه بویراحمد قرار نگرفته بودند؛ همچنین بویراحمدی ها توانستند علاوه بر نویی ها گروههای دیگری را نیز به هسته خود اضافه نمایند.
در واقع ایل بویراحمد یک اتحادیه ایلی بوده است که در گذر زمان، طوایف و ایلات بیشتری را به خود جذب کرده و موجودیت خویش را گسترش داده است.
شایان ذکر است که طیبی ها، چُرامی ها، دِشْمِن زیاری ها و باوی ها هنوز هم از ایلات بزرگ و اصلی کهگیلویه هستند و این در حالی است که آقاجری ها زمانی جزو بزرگترین گروههای ساکن در کهگیلویه بوده اند ولی هم اکنون به صورت پراکنده در استانهای خوزستان و کهگیلویه بویراحمد ساکن هستند و انسجام و یکپارچگی گذشته را ندارند.
فارسنامه ناصری