loading...

خان طلا دات کام

اتحاد هر چه بیشتر در بین بهمئی ها آرزوی ماست.امیدوارم در این راه تنهایم نگذارید

شجره نامه طوایف بهمئی | خانطلا دات کام

مجتبی بدرقه بازدید : 4053 چهارشنبه 19 مهر 1396 : 12:14 نظرات (0)

در این پست خانطلا دات کام به معرفی تمام تیره و طوایف ایل بهمئی می پردازد

لرهای بهمئی بزرگترین ایل لیراوی و از نوادگان سردار لر تبار گیلویه بزرگ هستند.
بهمئی از دو شاخه ی بزرگ بنام؛

۱-تـــــیره #احمدی ۲-تــــیره #مُهمدی تشکیل می شود.


″احـــمدی ها″


معرفی تیره ی احمدی بهمئی.
1-تـیــره احـمـدی دارای دو طایفه بزرگ می باشد:

1-طایفه بیژنی
۲-طایفه جلالی

۱-طایفه بیژنی خود نیز دارای 10 طایفه میباشد:

۱-تاکائیدی
۲-بلواسی
۳-ویسی
۴-گُهرلی
۵-بیجنی
۶-غیبی
۷-بالیاوی
۸-بتلی
۹-شه مسیری
۱۰مشهدی محمدی

••در این میان مشهدی محمدی ها در مناطق علاءالدینی هستند و با علاءالدینی یک تَش و چاله بوده ولی در اصل از تیره احمدی بحساب می آیند••

۲-طایفه جلالی نیز دارای ۴ فرزند می باشد:

۱-طایفه باوُلی
۲-طایفه شوسنی
۳-طایفه کمبری
۴-شه نظری


″مُـــهمدی ها″


معرفی تیره ی مهمدی بهمئی.

۲-تـــیره مُهـــمــدی نیز دارای 9 طایفه بزرگ می باشد‌:

۱-علاءالدینی
۲-نری میسا
۳-مهمد میسا
۴-بُناری
۵-خلیلی
۶-کلاه کج
۷-کمایی
۸-نوروزی
۹-عالی مُهمد

 

در این میان تیره علاءالدینی خود زیر شاخه مُهمدی بوده ولی بدلیل بزرگی جمعیت نیز یک تیره بحساب می آید که شامل شیش طایفه بزرگ میباشد.
معرفی تیره علاءالدینی بهمئی:


۱-شیخی
۲-محمدی
۳-خاجمیری
۴-نیم طلایی
۵-میراحمدی
۶-قنبری

طـــوایف وابسته ایل بهمئی شامل:
۱-سادات میرسالار
۲-سادات مَنگزوری
۳-سادات رضا توفیق(سید محمود)
۴-آهنگرها
۵-شیوخ بابا احمد
۶-سادات عباسی

یوسفی ها نیز برادران بهمئی ها هستند. لیراوی و از نوادگان سردار لر تبار گیلویه بزرگ، در گذشته یوسفی خود ایل مستقل بوده ولی به دلیل مشکلات داخلی و پراکنده شدن این ایل،‌ زیر شاخه و وابسته ایل بزرگ بهمئی قرار گرفتند.
گرداورنده: مجتبی بدرقه
http://khantela.mihanblog.com/
منبع سایت خانطلا دات کام
www.khantela.com
#احمدی #مهمدی #علاءالدینی #لیکک #رامهرمز #بهبهان #دهدشت #دیشموک #صیدون #علاء #ممبی #جایزان #جولکی #آقاجری #امیدیه #بهبهان #باغملک #هفتکل #بناری‌چرام #بناری‌گچساران

پاداش به نظامیان سرکوب گر عشایر لر

نویسنده : مجتبی بدرقه

پاداش به نظامیان سرکوب گر عشایر لر (ایل بهمئی) در دولت نظامی رضا شاه.

بعد از سرکوب شورش و قیام تیره علاءالدینی بهمئی به رهبری خان طلا در سال 1316 بدست سرهنگ زره پوش ، دولت رضا شاه به پاس این خدمت بزرگی که توانست بیش از پانصد نفر از مردان نامی ، زنان و کودکان علاءالدینی بهمئی را به خاک خون کشاند ، زره پوش را به سمت حاکم نظامی بهبهان و کهگیلویه منصوب تا در تل خسروی یاسوج به خدمت مشغول شود.

سرگرد ایازی ، یعنی همان افسری را که در منطقه چهل پلکان رامهرمز خان طلا را به قتل رساند نیز به عنوان بخشدار نظامی دهدشت منسوب کرد.

همین سرگرد ایازی بود که باز برای خوش خدمتی به اربابانش و ارتقا پست خود در پاییز سال ۱۳۱۸ با یورش نظامی به طایفه بابکانی در کوه سیاه بویراحمد جمعاً 73 نفر از مردان ، زنان و کودکان آن ایل را در سحرگاهی خونین همچون برگهای پاییزی بر زمین ریخت و موجبات فنا و نابودی ایلی دیگر را فراهم آورد.

دولت نظامی رضا شاه که افتخار و سربلندی خود را در سرکوبی مردم محروم و بی پناه می دانست ، به نظامیان خود که در برخورد با مردم شدت عمل و قساوت قلب بیشتری نشان می دادند ، جایزه و منصب های بزرگی اعطا می کرد که این خود نشان بی رحمی و شقاوت دولتمردان وقت دارد ، وگرنه میتوانستند به مشکلات مردم رسیدگی کنند که در این صورت مردم به آنها وفادار می ماندند و علیه آنها قیام نمی کردند.

منبع:

کتاب قیام 1316 علاءالدینی بهمئی علیه حکومت رضا خان صفحه 215

www.khantela.com

اعدام سران ایل بهمئی پس از شهادت خانطلا در سال 1316 به دست نظامیان رضا خان.

پس از شهادت خداکرم خان دولت به دستگیری و مجازات رؤسا و محرکین ایل بهمئی که 70 نفر ذکر شده است پرداخت و پس از دستگیری و تسلیم شدن سران بهمئی{علاءالدینی} و افرادی که شناخته شده بودند محاکمه در دادگاه صحرایی که جلسات آن یک ساعت و نیم برای هر متهم طول می کشید همه  70 نفر را به چوبه ی دار بستند و اعدام کردند.
در بین آنها فضل الله خان فرزند خداکرم خان و کاظم خان برادر خداکرم خان نیز اعدام شدند سرهنگ خان پدر سالخورده خداکرم خان هم در زندان اهواز درگذشت.
لازم به ذکر است که پس از کشته شدن سرهنگ ثقفی در علاء بدست کاظم خان و ابراهیم ، سرهنگ علی زره پوش به فرماندهی نظامیان بهبهان و کهگیلویه منصوب شد که رهبری نظامیان را در منطقه علاء برعهده گرفت.
 
آخرین افراد دخیل در ماجرای 1316 بهمئی گل محمدعبدمحمد ، گرگعلی ولیخون و مرادخون ولیخون بودند که توپخانه ی دولتی را تصرف کرده ولی هیچگاه تسلیم نشدند آنها به کوه های غارون گریختند.
سرانجام درسال 1319 گلمحمد عبدمحمد توسط نظامیان دستگیر شده اورا به شهادت رساندند و سرش را از تنش جدا کرده و برای شاه به تهران فرستادند.
 
 منبع

کتاب قیام علاالدینی بهمئی

بدین گونه واقعه ی سال 1316 بهمئی پایان یافت .

شهادت خداکرم خان طلا بهمئی | خانطلا دات کام

مجتبی بدرقه بازدید : 548 سه شنبه 18 مهر 1396 : 20:45 نظرات (0)

شهادت خانطلا بهمئی

فشار بر روی مردم و برای ضعیف کردن آنها ادامه داشت اما نتیجه ی دلخواه نظامیان که همان تسلیم شدن خداکرم خان بود حاصل نمی شود. وقتی دولت دید این اقدامات نتیجه نمی دهد صلاح را در این دیدکه با خداکرم خان سازش کند و عده ای را برای وساطت نزد او فرستاد و قرار شد از سوی لشکر خوزستان به او تأمین داده شود ، پس از گرفتن تأمین برای خودش که بر پشت قرآن نوشته شده بود و گرفتن یک ورقه تأمینه ی عفو عمومی برای افراد ایل ، خداکرم خان به همراه برادرش به نام « یوسفعلی » در اواسط بهمن 1316 تسلیم شد . 
 
نیروهای نظامی به بهانه ی این که باید به دیدار فرمانده ی لشکر خوزستان برود او را به همراه مأموری به نام «نایب ایازی » از منطقه خارج کرده تا به اهواز بفرستند.
وقتی خداکرم خان را به اندازه کافی از منطقه دور ساختند با توجه به اینکه به او تأمین داده بودند و او به قرآن اعتماد کرده بود یکی از نظامیان به بهانه اینکه او می خواست فرار کند وی را در جایی به نام « چل پله کان » بین رود زرد و رامهرمز از پشت سر هدف گلوله قرار داد و او را به همراه یوسفعلی به شهادت رساندند.

منبع

کتاب قیام علاالدینی بهمئی

شرح قیام سال 1316 ایل بهمئی به رهبری خداکرم خان بهمئی در سایت خانطلا دات کام.

با رسیدن خبر فرار خدا کرم خان بهمئی ، بلافاصله سرهنگ قادرپناه عذل و سرهنگ عبدالحسین ثقفی به جای او منصوب شد تا به هر شکل ممکن خداکرم خان را دستگیر کند .
 
ثقفی از افسران ژاندارمری دولتی بود که در سال 1301 با درجه ی ستوان یکمی به خدمت ارتش درآمده بودم ثقفی در بیشتر لشکرکشی های دولتی بر ضد عشایر ایران از جمله ترکمن صحرا ، لرستان ، فارس ، کردستان شرکت داشت و در مهرماه سال 1315 به فرماندهی نظامی بهبهان منصوب شد .
 
خداکرم خان با توجه به اینکه اطلاع داشت مورد تعقیب قرار دارد آماده گردید تا در صورت تحت فشار قرار گرفتن توسط ثقفی به مقاومت برخیزد . سرهنگ ثقفی هم پس از ورود به بهبهان بوسیله ی نامه و تهدید تلاش کرد تا خداکرم خان خود را تسلیم کند . ولی خان زیر بار نرفت ، پس ثقفی تصمیم گرفت اردویی مجهز به مرکز خان نشین ایل علاءالدینی یعنی قلعه علاء اعزام کند تا از طریق عملیات نظامی خداکرم خان را دستگیر کند . پس از مستقر شدن مأموران نظامی در منطقه ی علاء آنها جهت رسیدگی به وضع ایل و پاکسازی منطقه از وجود یاغیان به انواع بهانه ها مردم را آزار و تحت فشار قرار می دادند.
 
بر اساس تلگراف رمز مخابره شده از رامهرمز در تاریخ 9/3/1316 طبق اطلاع واصله خداکرم بهمئی قلعه علاء را تخلیه و با چند نفر فراری شده عده ای که به تعقیب آنها رفته بودند قلعه را تصرف و مشغول جمع آوری اسلحه و سایر اصلاحات امور طوایف بهمئی شدند .
 
منظور از اصلاحات همان اعمال جبرآمیز سیاست اسکان بود که حدود چهار ماه طول کشید و با چنان شدت عمل و تجاوزات از طرف پاره ای از مأموران نسبت به مردم توأم شد که موجب شد حتی کسانی مانند خدارحم خان که رقیب محلی خداکرم خان بود و با نیروهای دولتی و نظامی همکاری می کرد از کرده ی خود پشیمان شود و محرمانه با خداکرم خان مقدمه ی یک دستبرد شدید و قطعی را فراهم سازد .
 
هنگامی که نظامیان برای فشار هر چه بیشتر به مردم بهمئی بودند . خداکرم خان یکی از نزدیکانش بنام کاظم خان را برای نزدیک شدن به حاکم بهبهان فرستاد تا هم از فشار نیروهای نظامی بکاهد و هم از اقدامات احتمالی بعدی آنها باخبر شود . ثقفی تلاش کرد تا از کاظم خان و رقیب های محلی خداکرم خان که در منطقه بودند استفاده کند به همین منظور کاظم خان را به کمک سروان مصطفی مختاری بخشدار نظامی ثلاث فرستاد
تا او را در نظارت و کنترل مناطق گرمسیری بهمئی همچون شون بچه و پوتو یاری کند . سروان مختاری با یکصد نفر امنیه برای یک جا نشین کردن عشایر به منطقه آمده بود .
و کاظم خان به اردوی سروان مختاری پیوست.
کاظم خان تلاش کرد و با همکاری خدا کرم خان و تشجیع مردم توطئه ای ساخت و قرار شد روزی که قرار است مردم مصالح تهیه کنند و ساختمان سازی کنند این توطئه را عملی کند و آنرا نیز عملی کرد. ابتدا سروان مختاری در چادر نظامی اش کشته شد به دنبال آن نیروهای نظامی خلع سلاح و همگی کشته شدند. در زمانی که این اتفاق رخ داد سرهنگ ثقفی به منظور رهبری عملیات به علاء رفته بوداین مسیر صعب العبور و کوهستانی بود وبرقراری ارتباط بین سروان مختاری و سرهنگ ثقفی غیر ممکن و یا به سختی ممکن می شد به همین دلیل سرهنگ ثقفی از کشته شدن سروان مختاری و نیروهای او بی اطلاع بود. پس ازکشته شدن سروان مختاری و نیروهای او بلافاصله کاظم خان با هماهنگی خداکرم خان از شون بچه به علاء رفت. چون نظامیان ثقفی از سابقه دوستی کاظم خان با سرهنگ باخبر بودند و از اتفاقات جدید با خبر نبودند از ورود کاظم خان به چادر حاکم نظامی ( سرهنگ ثقفی ) جلوگیری نکردند همراه با کاظم خان فردی بنام ابراهیم فرزند شهندر بود.
 
پیش از ورود به منطقه علاء  و ملاقات کاظم خان با سرهنگ بین کاظم خان و خداکرم خان هماهنگی لازم بعمل آمده بود
ملاقات کاظم خان با سرهنگ ثقفی تا پاسی از شب 27/6/1316 ادامه داشت و وقتی که سرهنگ ثقفی برای خواب به کیسه خواب خود رفت ابراهیم که مردی تنومند بود به او حمله کرد و او راکشت.
به دنبال کشته شدن سرهنگ ثقفی و اعلام علامت کاظم خان به نیروهای خداکرم خان که از قبل برای حمله به نظامیان آمادگی داشتند . نیروهای بهمئی به نظامیان حمله کردند این زد و خورد و عملیات تقریباً سه روز طول کشید . چون نیروهای نظامی به جغرافیای منطقه آشنایی کافی نداشتند و همچنین فرماندهی نبود تا آنها رارهبری کند و عدم هماهنگی بین آنها باعث شد تا نظامیان و چریک های محلی همکار آنها شکست بخورند و نیروهای بهمئی توانستند نیروهای نظامی و چریک های محلی همکار آنها را به سختی تار و مار و کنند. آخرین پایگاه نظامیان که همراه دو عراده توپ کوهستانی بود و تا آخرین لحظه مقاومت می کردند با حمله افرادی دلیر بنام « گل محمد عبدمحمد ، گرگعلی ولیخون ، مرادخون ولیخون » بهمئی سقوط کرد و فرمانده ی توپخانه که سروان قهرمانی بود اسیر شد.
 
 
چون منطقه کوهستانی بود و عدم وجود جاده های مناسب و سخت گذر بودن منطقه امکان جا به جایی ادوات نظامی به راحتی امکان پذیر نبود و امکان کمک رسانی از طریق دولت به نیروهای نظامی امکان پذیر نبود.
 
ارتش و لشکر خوزستان تلاش کرد با به پرواز درآمدن چند هواپیما برفراز منطقه به ارعاب نیروهای بهمئی بپردازد که این کار هم ثمری نداشت و نتیجه شلیک مسلسل هواپیما زخمی کردن چوپانی و گشتن تعدادی گوسفند از گله او بود. طبق اظهارات محلی در درگیری نظامیان با نیروهای بهمئی بیش از 300 نفر از نظامیان و نیروهای چریک محلی که با آنها همکاری می کردند کشته شد.
 
دولت تصمیم گرفت پس از آن نیروهای نظامی دیگری را برای سرکوب بهمئی و همچنین دستگیری خداکرم خان به علاء بفرستد. مردم به شدت تحت فشار قرار گرفتند اما خداکرم خان با نیروهای دخیل در ماجرا در کوههای « سیروک » ، سرقوچ ، منگار و ... مستقر شد و از دسترس نیروهای شاه خارج بودند . دولت نیروهای خود را با کمک نیروهای نظامی رامهرمز ، باغملک ، تقویت کرد و نیروهای بیشتری به منطقه اعزام کرد.
 
نیروهای جدید پس از ورود به هپرو در باغملک به سوی صیدون پیشروی می کردند پس از زد و خورد مختصری در آنجا مستقر شدند.
فشار نیروهای نظامی بر مردم روز به روز شدت می گرفت و آزار و اذیت مردم توسط نظامیان هر روز بیشتر و بیشتر می شد این امر باعث شد که خدارحم خان که قبلاً هم با نظامیان همکاری میکرد تسلیم شود.

خانطلا دات کام

پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309 دو ایل دشمن زیاری و بهمئی بطور کامل ساکت نشده و گاه گاهی ایجاد نا آرامی می کردند که این ناآرامی ها گوشه ای از چشم شاه و حاکمان او را به خود جلب کرده بود و این حاکمان به دنبال بهانه ای بودند تا بتوانند بهمئی را بطور کامل سرکوب و آرام کنند . حادثه از این قرار بوده که اواخر خرداد و شاید اوایل تیر ماه سال 1314 حاکم نظامیان بهبهان و کهگلویه که سرهنگ سید محمد علی قادرپناه نام داشت برای بازدید از مناطق عشایری و نظارت بر امر تحت تاپو تصمیم گرفت به منطقه ثلاث که جز دهدشت می باشد برود
 
به همین منظور از بهبهان دستور داد تا همه ی کلانتران و خوانین بزرگ ایلات منطقه ، در روزی معین در میدان لنده مرکز ثلاث حاضر شوند،
کلانتران و ایلات هر کدام به همراه تعداد زیادی از افراد طایفه خود در روز موعود در محل حضور پیدا کردند . برای استقبال از حاکم نظامی و همراهان مراسم ویژه ای ترتیب داده شد که یکی از بخش های مراسم این بود که هنگام ورود حاکم و همراهانش به ثلاث جلوی پای آنها گاو و گوسفندانی قربانی شود . برای این کار از قبل با قصابی هماهنگی بعمل آمد وبه او یاد دادند هنگام سربریدن گاو شعر زیر را با صدای بلند برای حاکم بخواند « سر ما و سر گاو ،هر دو فدای سر شاه » قصاب بدبخت با دیدن کبکبه و دبدبه ی حاکم و همراهانش و با شلوغی اجتماعی که جمع شده بودند دست پاچه شد و شعر بالا را وارونه خواند  « سر ما و سر شاه ، هر دو فدای سر گاو » افراد و محلیان بخت برگشته به اشتباه قصاب خندیدند و جمعیت به شوخی کشانده شد ولی حاکم متوجه اشتباه قصاب نشده بود وقتی حاکم دلیل خنده ی مردم را پرسید و از ماجرا آگاه شد دستور داد تا سخت قصاب و پوزخند زنندگان بخت برگشته را شکنجه دهند و همین عامل باعث شد که شاه اقدامات مهدی خان کلانتر دشمن زیاری و خداکرم خان کلانتر بهمئی که پس از حوادث سالهای 1307 تا 1309ساکت نشده بودند را تلافی کند
بنابراین عمل قصاب را برگردن این دو کلانتر انداخته و آنها را مقصر کرد. به دنبال مقصر نمودن کلانترها حاکم دستور داد که مهدی خان را به پشت خداکرم خان و پس از آن خداکرم خان را به پشت مهدی خان سوار کنند و در حضور همه ی سران طوایف و ایلات و در ملاء عام بچرخانند و شلاق بزنند . سپس دست بسته آنها را روانه ی زندان سالخو بهبهان کرد . مدتی از وضع رقت انگیزی که آنها در پادگان بهبهان بودند گذشت خداکرم خان به ایل خود پیغامی داد تا آنها به گونه ای او را از زندان نجات دهند .
سپس طی جلسه ی فور ی شخصی به نام کای صفر فرزند خداداد به همراه عده ای از افراد شجاع بهمئی شبانه نقبی در زیر زندان حفر کردند و خان را فراری دادند . خبر فرار خان به گوش سرهنگ محمد علی قادر پناه رسید
سرهنگ برای یافتن خداکرم خان دستور داد تا خانه های بهبهانی که با بهمئی ها ارتباط داشتند تفتیش کنند و عده ای چریک محلی را هم برای تعقیب او به طرف اقامتگاه ایل بهمئی فرستاد . اما این امر مثمر ثمر واقع نشد . زیرا خان به منطقه ی صیدون و قلعه ی علاء و ارتفاعات کوه منگشت رفته بود .

www.khantela.com

خداکرم خان طلا بهمئی | خانطلا دات کام

مجتبی بدرقه بازدید : 1173 سه شنبه 18 مهر 1396 : 15:12 نظرات (0)

خداکرم خان بهمئی سردار بزرگ قوم لر و رهبر قیام  سال ۱۳۱۶ ایل بهمئی(علاءالدینی) بر علیه حکومت رضا خان بود. او فرزند سرهنگ خان و معروف به خان طلا است. به گواهی سالخوردگان ایل و با وجود خان بودن ، فردی مؤمن و مفید به رعایت دستورات و احکام دین مبین اسلام بوده ، مردی سخنور ، خوش بیان و خوش ذوق ، زیبا چهره ، شجاع و مهربان ، خوش رفتار و نرم خو که جز موارد معدود عصبانی نمی شد.
رفتار صادقانه و تندخویی او با مردم بهمئی و مشورت با بزرگان ایل در همه ی امورات ایلی باعث شد که مردم خود را وابسته به او و او را وابسته به خود احساس می نمودند، نام خانطلا را که با ارزش‌ترین چیزها و گرانبهاترین نام ها بود برای او انتخاب کرده و او را خان طلا نامیدند.
منابع:
کتاب قیام علاءالدینی بهمئی ، کتاب کهگیلویه و ایلات آن ، بزرگان و سالخوردگان ایل‌.

مجتبی بدرقه بهمئی | خانطلا دات کام

مجتبی بدرقه بازدید : 553 جمعه 31 شهریور 1396 : 2:53 نظرات (2)
سلام و درود خدمت بازدیدکنندگان سایت خانطلا دات کام
www.khantela.com
هدف از ساخت این سایت عشق به بهمئی و ایجاد حرکتی نو بدور از طایفه گرایی در راستای ترویج فرهنگ و تمدن اصیل ایل بهمئی تا رسیدن به جایگاه واقعی خود در بین دیگر ایلات قوم بزرگ لر یکی از آرمانهای من است و در راه رسیدن به این آرمان از هیچ تلاشی فروگزار نخواهم بود.
امیدوارم در این راه تنهایم نگزارید
اشت و سپاس از همراهی شما خوبان.

مجتبی بدرقه 96/7/10

تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
سایت خانطلا دات کام به فرهنگ و تمدن ایل بهمئی می پردازد.
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 53
  • بازدید امروز : 70
  • باردید دیروز : 73
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 31
  • بازدید هفته : 796
  • بازدید ماه : 2,336
  • بازدید سال : 16,650
  • بازدید کلی : 150,402